مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
ای قـدر تو پنـهـانتر از پنهـان زهـراتـر از هـر زهـرۀ تـابـان ای قـبــلــۀ اذکـار تـسـبـیـحـات سـبـوح تــر از واژۀ سـبــحــان ای روشـنی بخـش ازل نـورت قبل از نخـسـت و بعـد از پایان ای بـسـم رب الـنـور سلـمـانها نـام بــلـنـدت نــسـخــۀ درمــان یا فـاطـر و یـا فـاطـمـه یـعـنـی افـلاک با مِـهـر تـو شد بـنـیـان مـسـنـد نـشـیـن آیـۀ تــطـهـیــر! ای مصحـف والاتـر از قـرآن! از عـالـم نـاســوت تـا لاهــوت میگیرد از چـشمان تو فـرمان گَرد مـسـیـرت فـضه میگـردد یـا کـه طـلای گــنـبـد و ایــوان مـریـم گـلـی از بـاغ بـسـتـانـت دلـبـسـتـۀ تـو روضـۀ رضـوان دُرّ نـجـف شـد گــردن آویــزت دو گـوشواره، لـؤلـؤ و مرجان ای زمـزم چـشـمـان تـو کـوثـر تنـهـا غـدیـر مـانـده در جـریان نـهـجالـبـلاغـه گـوشـۀ مـسـجـد از خـطبهخوانی تو شد حـیران رعـشـه به جـان عـرش افـتـاده آهِ کـلامـت سـلـســلـه جــنـبــان نام عـلی جاریست در نطـقت شیـریـنیاش گـردیده دو چندان فرمودی: ای مردم! چرا تردید؟ حـق عـلـی از چه شده کـتـمـان بغض امیرالمؤمنین کـفـر است حُـبّ امـیـرالـمـؤمـنـیـن ایـمـان ممـسـوس ذات حـضرت باری در غـزوهها، جـنـگآور میدان خورشید را تـکـذیب میکـردند خـفـاشهـای کــور گـورسـتـان با خود فدک هر روز میخواند شـرح عـبـورت را گـل ریحان در دسـتهـای مـجـتـبی دستت ای دسـت گـیـر عــالـم امـکــان فـرش رهـت عـرش مـعـلا شد دیـــوارهــا شــد آیــنــهبــنــدان انـسیه بود و کـوچـهای باریک حـوریه رویـاروی بـا شـیـطان چادر نـمازت روی خاک افـتاد یا کـعـبـۀ حـاجـات شـد ویـران دردا لـگـد شـد خـیـمـۀ تـوحـیـد در زیـر پــای نـامــسـلـمــانـان "تـبت یـدا" میزد به تو سـیـلی پـوشـیـهات نـیـلی شد و گـریان ای روح دو پهـلـوی پـیـغـمـبـر پهلـو گرفتی بعد از این طوفان گـل کـرد بـر پـیــراهـنـت لالـه پژمرد از این داغ یک بـسـتان سـوگـنـد کـه پـای عـلـی بـانـو! تو ایـسـتـادی تـا بـه پـای جـان |